جستجو
-
۱تصویر
عریضه میر کاظم سبزی فروش
گزیده متن: عرض و استدعای مشهدی میر کاظم سبزی فروش به حجة الاسلام، در خصوص اینکه وی سابقا دکان قند فروشی داشته و آن را فروخته خرج ده نفر اهل و عیال کرده و تمام سرمایه خود را از دست داده و دکان سبزی فروشی باز کرده است، اما با وجود این کاسبی قادر به تأمین مخارج خانواده اش نیست، مدت سه سال است از وسایل خانه فروخته حتی اقدام به فروش لباس عیالش کرده و بسیار مستأصل شده است. درخواست کمک و گرفتن سرمایه دارد تا مجدداً به کار قند فروشی بپردازد، اینکه از شدت مشکلات مالی قصد کشتن خود و خانواده اش را کرده و محض اطلاع حجة الاسلام این عرضحال را نوشته است.
-
۱تصویر
به عمید لشکر
[احتمالا از منتصر لشکر به عمید لشکر]؛ خواندن یادداشت مخاطب در پشت پاکت نامه سطوة السلطنه؛ درباره فرستادن لباس سلام از طریق پست خانه؛ احوال خانواده و مراقبت از میرزا ابوترابخان در تحصیل و درس و مشق و حفظ سوره های قرآن؛ درخواست برای فرستادن نامه به صورت هفتگی و اخبار سلامتی و کار؛ جو دریافت نشده و تعیین مقدار غله قریه ورقه و زاویه و غیره؛ درخواست عظمت خانم برای چادر و کلیجه و درخواست میرزا ابوترابخان برای لباده؛ پاسخ به نامه قبل در خصوص تمایل مخاطب به خرید سهم عطا بیگ و اشاره به سفارش مخاطب به سطوة السلطنه؛ در خصوص گرفتن تنخواه و آمدن برخی آقایان برای گرفتن حسابهای اردو؛ و اسناد فوج ناصر.
-
۱تصویر
عریضه همسر حیدر خان به شجاع الدوله، ۱۳۳۲ ق
عریضه همسر حیدر خان سرابی به شجاع الدوله و شکایت از حیدر خان که هشت سال قبل با او ازدواج کرده ولی هفت سال است به سراب رفته و نه خودش میاید و نه مخارج میدهد، این که چند ماه قبل نیز در همین مورد عریضه داده و با وجود دستور شجاع الدوله به حاجی امیر تومان سرابی هنوز هیچ اقدامی نشده است. از شجاع الدوله می خواهد که مقرر فرماید یا حیدرخان او را به سراب ببرد، یا کسوه و نفقه هفت ساله اش را بدهد، و یا او را طلاق بدهد. در حاشیه، شجاع الدوله به اسمعیل خان امیرتومان دستور داده تا دو روز دیگر آسایش این زن را برقرار کند.
-
۲تصویر
نامه به عمید لشکر
[احتمالا از منتصر لشکر به عمید لشکر]؛ درباره خواندن نامه مخاطب که خطاب به مشهدی محمد آقا نوشته بوده و اظهار مسرت از سلامتی او؛ لباس سلام در ۲۵ ماه رجب فرستاده شده؛ درخواست نوشتن نامه به صورت هفتگی؛ اخباری درباره معتمدالسلطان علینقی خان سرهنگ و اینکه به او منصب سرتیپ فوج ناصری داده شده؛ گرفتن طلب و تنخواه و خبر رساندن به سطوة السلطنه؛ درباره بیست و پنج تومان متعلق به شاهزاده دارا؛ رسیدن نور چشم زهرا سلطان به تبریز و سلامتی وی؛ میرزا ابوترابخان مشغول درس و مشق و یاد گرفتن قرآن است و نویسنده از او در این خصوص مراقبت می کند؛ درخواست پول برای خریدن لباس برای زهرا سلطان و سایر نور چشمان، کلیچه و...
-
۲تصویر
نامه به عمید لشکر
نامه احتمالا به عمید لشکر؛ درباره وضعیت نویسنده در خصوص دادن مرخصی به فوج تبریز پس از دریافت تلگراف و نامه امیر سردار کشیکچی باشی از طریق امیرالامراء حیدرخان امیرتومان و دادن مقداری جیره به آنان؛ چون کتابچه ثبت جیره در دست نویسنده بوده و کامل نشده ناچار با مقرب الخاقان علی نقی خان سرهنگ که برای دیدن خواهرش به خوی می رفته همراه شده است؛ تصمیم برای رفتن به تبریز به منظور محاسبه عمومی قورخانه که با اطلاع از فوت دختر سرهنگ که عیال هژیرالملک بوده با وی به مرند رفته؛ دیدار با میرزا ابوترابخان؛ به این دلایل نتوانسته به حضور مخاطب برسد و از این بابت ناراحت است؛ پیشنهاد علی نقی خان سرهنگ برای دادن...